فرا رسیدن سالگرد درگذشت آیتالله طالقانی (19 شهریور 1358) بهانه ای شد برای ارائه ی عکس هایی که در بازدید از منزل وی (روستای گلیرد طالقان) در اوایل پاییز سال گذشته گرفتم و بیان مختصری از زندگی و مبارزات مردی که محمد جواد محبت (شاعر کرمانشاهی) در سوگش چنین سرود:
باور کنیم داغ مصیبت را
در ناگزیر ضربت تقدیر
یاران چه واقعیت تلخی...
در آیه های سوگ و تلاوت
در هق هق مداوم
در های های اشک
آوار سهمناک خبر را
از دوش ناتوان بدرون بسپار
دل در عزای تلخ عزیزان مقدم است
مردی که در کلام نمی گنجید
مردی که خون عاطفه در رگ داشت
مردی که سینه اش، با یاد عشق رنجبران خو
گرفته بود
مردی یگانه، نادره ی روز و روزگار
خورشیدی از سلاله ی اطهار...
او پیر بود ولی پیرسان نمرد.
در دردهای مردم قربان شد.
تاوان انقلاب شما را داد
امروز احساس می کنیم یتیمیم!
(19 شهریور 58/ جواد محبت)
روستای گلیرد در فاصله ی 14 کیلومتری جنوب
شرقی شهرک (مرکز طالقان) و در ضلع جنوبی رودخانه ی شاهرود و جاده ی سراسری شرقی-
غربی طالقان و در دامنه ی شمالی ارتفاعات جنوبی طالقان و سینه کش شرقی دره ای که
از جنوب شرقی اورازان به طرف جنوب غرب و سپس شمال امتداد می یابد و در مجاورت
روستای گوران به رودخانه ی شاهرود می پیوندد و در ارتفاع 2224 متر از سطح دریا
واقع است.
روستای گلیرد زادگاه سید محمود علائی معروف به
آیتالله طالقانی، سیاستمدار از فعالان نهضت ملی شدن نفت و نهضت مقاومت ملی، از بنیانگذاران
جبهه ملی دوم، از بنیانگذاران نهضت آزادی ایران، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و نخستین
امام جمعه تهران پس از انقلاب ۵۷ است.
وجود زادگاه و منزل آیتالله طالقانی در
روستای گلیرد موجب توجه مردم و بازدید از آن و رونق و آبادانی روستا شده است.
بر درب بسیاری از خانه های روستا عکسی از
آقای طالقانی مشاهده می شود
خانه متشکل از اجزاء مختلفی است. بخش ورودی،
حیاط میانی، فضاهای مسکونی زمستانی و تابستانی و حیاط شمالی، اجزاء مختلف این خانه
را شکل می دهند. استقرار حیاط و خانه در محوطه ناصاف و شیب دار دامنه ی کوه سبب
گردیده، اختلاف سطوح مختلفی مابین اجزاء خانه به وجود آیند. این اختلاف سطح سبب
ایجاد چشم اندازهای زیبایی در عمارت گردیده است. مصالح بنا از خشت، سنگ و گل است.
دیوارهای خانه گلی همراه با درها و پنجره های مشبک چوبی زیبایی می باشند. سطوح
داخلی با گل سفید که روی کاهگل کشیده اند اندود شده است. پوشش کف اتاق ها گلیم
است. سقف خانه از تیر درخت سپیدار، با حصیر و گل و اندود کاهگل ساخته شده و در سال
های اخیر جهت حفاظت بیشتر از بنا روی آن با ورق گالونیزه (شیروانی) پوشیده شده
است. درهای چوبی بنا دارای آلت چینی با نقش گره هشت است که در داخل قاب های مربوط
به لته درهای اتاق در طرفین به کار رفته است.
نمایی از جبهه ی جنوبی و ورودی منزل آقای
طالقانی (دید از جنوب غرب)
گنجینه ی
آثار و عکس های آقای طالقانی. متأسفانه بازدید از این مکان در آن زمان امکان پذیر نبود
و عکس برداری و فیلم برداری از داخل اتاق های این بخش نیز ممنوع است.
آیتالله طالقانی در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی
در خانوادهای اهل علم و دارای روحیات انقلابی در روستای گلیرد طالقان دیده به جهان
گشود، پدرش ابوالحسن علایی طالقانی نخستین استاد وی بود. در اسفند سال ۱۳۱۶ با بتول
اعلایی فرد ازدواج کرد. وی تحصیلات ابتدایی را نزد پدر آغاز کرد و پس از آن در مدارس
رضویه و فیضیه قم تا سال ۱۳۱۷ تحصیلات خود را تا درجه ی اجتهاد ادامه داد. در سال
۱۳۱۷ پس از گذران تحصیلات در مدرسه فیضیه و رضویه قم از عبدالکریم حائری یزدی اجازه
نامه ی اجتهاد دریافت و در سال ۱۳۱۸ برای تدریس در مدرسه ی سپهسالار، راهی تهران شد.
طالقانی یکی از مخالفان فعال حکومت پهلوی بود
و در موقعیتها و شرایط مختلف به مخالفت با رویه های جاری در حکومت دودمان پهلوی پرداخت
و چندین بار در پی دستگیری روانه ی زندان شد. طالقانی از طرفداران دکتر مصدق و از اعضای
جبهه ملی بود و در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد به فعالیت در نهضت مقاومت ملی پرداخت
او در سال ۱۳۳۹ جزء هیأت موسس جبهه ملی دوم بود و در کنگره ۱۳۴۱ جبهه ملی از سوی شرکت
کنندگان در کنگره به عضویت در شورای مرکزی انتخاب شد. طالقانی سخنرانی افتتاحیه کنگره
جبهه ملی ایران را انجام داد. او همچنین در سال ۱۳۴۰ به اتفاق مهندس بازرگان و دکتر
سحابی نهضت آزادی ایران را بنا نهاد و تا پایان عمر عضو این مجموعه بود.
او در دورههای مختلف و شرایط گوناگون نظیر رویداد
کشف حجاب و نهضت ملی شدن نفت، نهضت مقاومت ملی، کودتای ۲۸ مرداد، وقایع ۱۵ خرداد
۱۳۴۲ به مخالفت آشکار با رویکردهای جاری حکومت پهلوی پرداخت.
وی پس از پیروزی انقلاب ایران در بهمن ۱۳۵۷ سمت
های مختلفی را بر عهده گرفت. نخست، پس از ترور مرتضی مطهری، ریاست شورای انقلاب اسلامی
را عهده دار شد و پس از آن، با رای مردم تهران در ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ به عنوان نماینده
ی این شهر راهی مجلس خبرگان قانون اساسی شد و در مرداد همان سال به عنوان امام جمعه
تهران منصوب شد و تا قبل از مرگ ۵ نماز جمعه را برگزار کرد.
مبارزات آیتالله طالقانی از سال 1318 تا
هنگام رحلت
سال 1318: مبارزه با دیکتاتوری رضا خان و
گرفتاری و زندان به اتهام توهین به مقامات عالیه.
شهریور 1320 به بعد: شروع به تفسیر قرآن و
آموزش جوانان و شیفتگان حقیقت در داخل و خارج زندان.
سال 1327 تا 1332: شرکت در مبارزات ایران
علیه استعمار انگلیس در کنار دکتر محمد مصدق رهبر برگزیده ی ملت.
سال 1332: تأسیس «نهضت مقاومت ملی» همراه با
سایر مبارزین راستین و دستگیری و زندان به خاطر ارتباط با فدائیان اسلام.
سال 1340: تأسیس «نهضت آزادی ایران» به
اتفاق برخی از یاران نهضت از جمله آقایان مهندس بازرگان و دکتر سحابی با ایدئولوژی
اسلامی و هدف مبارزه ی مستقیم علیه استبداد و مظهر مزدور استعمار آن.
سال 1341: (اول بهمن قبل از رفراندوم کذائی)
دستگیری و زندان همراه سایر سران نهضت آزادی و جبهه ی ملی و دانشجویان.
سال 1342 تا 1343: محکومیت 10 سال در
دادگاه.
سال 1350 (در پایان جشن های 2500 ساله
شاهنشاهی): تبعید به مدت 3 سال در زابل که بعداً به 18 ماه در بافت کرمان تبدیل
شد.
سال 1354: به اتهام اقدام علیه امنیت کشور و
حمایت از سازمان مجاهدین خلق دستگیر و پس از 2 سال تحمل انواع ناراحتی ها و شکنجه
ها به 10 سال زندان محکوم شد.
سال 1358: آزادی از زندان بر اثر مبارزات
پیگیر ملت ایران و فشار افکار عمومی جهان.
نظر آیتالله طالقانی
در رابطه باحجاب
«حتی برای زنهای مسلمان هم در حجاب اجباری نیست،
چه برسد به اقلیتهای مذهبی. ما نمیگوییم زنها به ادارات نروند و هیچکس هم نمیگوید...
زنان عضو فعال اجتماع ما هستند... اسلام و قرآن و مراجع دین میخواهند شخصیت زن حفظ
شود. هیچ اجباری هم در کار نیست. مگر در دهات ما از صدر اسلام تاکنون زنان ما چگونه
زندگی میکردند؟ مگر چادر میپوشیدند؟ کی در این راهپیماییها زنان ما را مجبور کرده
که با حجاب یا بیحجاب بیایند؟ اینها خودشان احساس مسوولیت کردند اما حالا اینکه روسری
سر کنند یا نکنند باز هم هیچکس در آن اجباری نکرده است. روزنامه کیهان و اطلاعات
- ۲۰ اسفند ۱۳۵۷»
محمود دولت آبادی، خالق کلیدر، از دوران
زندان خاطراتی از آیتالله طالقانی نقل می
کند:
«یک حسی که
از آقای طالقانی در روحیهام مانده این است که در عین بزرگواری، انسان خیلی تنهایی
بود و این تنهایی او هم مربوط میشد به این که او نمیخواست به نفع یک فکر، افکار
دیگر و روحیات دیگر را ندیده بگیرد و احتمالاً پایمال کند. این چیزی بود که من
فهمیده بودم و برای همین هم، خیلی وقتها تنها قدم میزد و من میرفتم کنار او قدم
میزدم و سپس مینشستیم. او سیگار هُمای کوچک میکشید...»
«در دورهای که دبیر حزب کمونیست ایران دکتر
ارانی بود، به یاد میآورد که من [طالقانی] در قزلقلعه زندان بودم و ارانی هم زندان
بود. ما جوان بودیم و ارانی توی بند راه میرفت، به همه ما قوت قلب میداد...» دولتآبادی
با یادآوری این تعابیر اضافه میکند: «برای من خیلی اهمیت داشت. یکی ارجگزاری به منش
دیگری، اگرچه مغایر منش خودش بود، دیگر نگاه دموکراتیک نسبت به همه دیدگاهها و تصور
چنان چشماندازی در جامعه ما، ایران. پرسوجو نکردم که دقیقاً جزئیات قضیه چه بوده،
اما این را یادم هست که میگفت با این که ارانی در وضعیت خوبی نبود – احتمالاً اشاره به اثرات شکنجه میداشت – ولی به ما نیرو میداد. خودش هم در زندان چنین نقشی ایفا
میکرد. به عنوان یک روحانی ابایی نداشت که به چپها بگوید باید روحیهتان را حفظ کنید
و فشارها را تحمل کنید.»
«آنچه از نظر آقای طالقانی مهم بود، این بود
که قلم و نوشتن از هر طرفی که باشد باید نگاه انتقادی به سیستم حاکم داشته باشد و بدون
این که صریح بگوید، به خردهگیریهایی که نسبت به افراد و جریانها میشد اهمیت چندانی
نمیداد و این خیلی مهم بود. یادم هست همان جا در کنار دیوار بند که نشسته بودیم گفت:
شماها باید بنویسید و بنویسید و بنویسید. این مساله از زاویه دیگری هم خیلی مهم بود،
چون یک شخص منبری و کسی که میتواند با انبوهی از جمعیت صحبت کند چطور ممکن بود اینقدر
به نوشتن اهمیت بدهد؟... اما گفت شما بنویسید... معنای حرفش این بود که کمک بکنید به
تغییر و برافتادن ستم که واقعاً در آن دوره از ۵۲، ۵۳ به بعد خیلی شدید شده بود...»
دولتآبادی
با بیان این که «طالقانی در ردیف افرادی است که در تاریخ ما قربانی شفقت خود
شدند»، میگوید: «من با همه آقایان روحانی و غیرروحانی سلام و علیک داشتم ولی آقای
طالقانی را دوست داشتم چون احساسی که به من منتقل کرده بود احساس بیطرفی بود و
این که همه مردم ایران را در برابر پدیدهای میدید که فکر میکرد به ضرر همه است
و آن هم دیکتاتوری و جهل بود.»
منابع مورد
استفاده در مطالب فوق:
کتاب آثار
تارخی طالقان (ناصر پازوکی طرودی)
کتاب زندگی
و مبارزات پدر طالقانی (اسکندر دلدم)