در میان
ازدحام جمعیت درون مترو در ساعات پُر ترافیک، صدای دست فروش ها را نمی شنوم. شاید
آن ساعات شلوغ صدایشان گم می شود در میان همهمه ی مسافران. اما ساعات خلوت تر آنها
را می بینم که از هر طیف سنی در تلاشند تا شاید بتوانند فروش روزانه ای داشته
باشند. از لوازم آرایش، لباس زیر، آویز لباس گرفته تا پیراشکی، لواشک و آدامس. در
آن میان صدای پسرک که مرد عنکبوتی می فروشد و آن کودک دیگری که جای کارت ویزیت
تبلیغ می کند در گوشم می پیچد. دمی بعد پیرزنی که حتی به زور می تواند راه برود و
دستمال کاغذی می فروشد. دیگر توان ایستادن ندارد، خسته و اندوهناک بر روی صندلی می
نشیند و زیر لب زمزمه می کند... گوش می کنم، نجوایش شکر خداست. بغض تلخی گلویم را
می فشارد.
بی اختیار
یاد دیگران می افتم، یاد کودکانی که در خیابان ها و پیاده رو ها، اتوبوس ها،
ترمینال ها و همه جا خنده ی معصومانه شان پشت التهاب فقر و بی خانمانی پنهان می
شود. یاد مرد ژنده پوشی که در تاریکی شب از میان میوه های ناسالم دور ریز شده ی میوه
فروشی ها سعی می کرد چیزی بیابد و در جیب خود پنهان کند. یاد هزاران بدبخی آوار
شده بر سر مردم سرزمینم می افتم.
یاد زلزله
های ویرانگری که چندیست بر خرابی های این ملک، ویرانی می افزاید. یاد وعده های
دروغین دولتی ها برای بازسازی خانه ها و پناه دادن خانواده های بی سرپناهی که تاب
سرما را ندارند. یاد کودک دو ساله ای که در همین سرما جان داد... یاد وقاحت دولتی
که پرداخت وام و کمک های بلاعوض آن به کشورهای دیگر زبانزد است: وام بدون بهره ی
یک میلیارد و ۹۵۰ دلاری به سریلانکا برای توسعه ی صنعت نقت و پروژه های عمرانی،
کمک های چند صد میلیونی به لبنان، ساخت درمانگاه در بولیوی، صدها میلیون دلار برای
حماس، کنیا، زیمباوه، میانمار...
کودک پُر
آرزو، پرسه بزن در میان ازدحام جمعیت، انگار جای توی کلاس درس نیست، کیف تو به جای
کاغذ و قلم، چسب زخم و دستمال کاغذی دارد. مادر رنجور و سالخورده، توانت را جمع کن
و خودت را سر پا نگاه دار. آغوش امن خانواده ای نیست، تو نان آوری. پدرِ فرزندانِ
چشم به راه، چقدر پشت آن دیوار انتظار کشیدی تا هوا تاریک شود تا بتوانی حتی با
میوه ی پلاسیده ای، دست خالی به خانه باز نگردی. خانه؟ اگر خانه ای باشد. سقف خانه
ی شما اگر تن عریان آسمان است، هستند کسانی که بی شرم و پُر رذالت، لمیده بر بستر
آسایش خود، هر روز و هر روز سرمایه های این کشور را به هر شکلی به باد می دهند.