جدایی
اگر از شعرهایم گل را جدا کنید
از چهار فصل یک فصلم می میرد.
اگر یار را از آن جدا کنید دو فصلم می میرد.
اگر نان را از آن جدا کنید سه فصلم می میرد.
اگر آزادی را از آن جدا کنید،
سالم می میرد
و من نیز.
شعری از شیرکو بیکس / ترجمه ی احمد شاملو
تا شاخه ی سبز پیکر تو می بالد
نزد دریا رفتم و گفتمش، اگر به خواست قلاب و تور می بود
دیرزمانی بود نمی بایست
نه فقط از ماهی جان آبی ام
که از جرثومه ی حیاتم نیز اثری بر جای نباشد
نزد بیشه رفتم و گفتمش، اگر به خواست تبر می بود نمی بایست
تک شاخه ای حتی از پیکرم رسته باشد
ای دریا و بیشه ی همراه
تا ماهی جان آبی تو می زیید
تا شاخه ی سبز پیکر تو می بالد
ماهی چشم و بیشه ی مردم من نیز بخواهد زیست
No comments:
Post a Comment