چند روز
پیش باتری ساعتم تمام شد. عقربه ها پیش از این که کاملاً از کار بیفتند، شروع کردند
به حرکتی آهسته تر از حد معمول. و زمان می گذشت، اما به کندی، تا عاقبت از حرکت
ایستاد. با خودم فکر کردم، کاش در زندگی هم می شد لحظه هایی داشت که می توانستند
مثل عقربه های ساعت به آرامی بگذرند، لحظه هایی که دوست تر داشتیم تا تمام نشوند،
لحظه هایی که آروز داشتیم یک عمر بمانند و ناگهان دیگر زندگی از حرکت باز می
ایستاد، درست در آن لحظه ای که می خواستیم.
No comments:
Post a Comment