Friday, July 6, 2012

تفاوت زنان و مردان




تاریخچه ی مسئله ی تفاوت بین زنان و مردان امری تازه نیست و قدمتی حداقل 2400 ساله دارد و باز می گردد به دوره ی افلاطون (Plato).

افلاطون در کتاب "جمهوریت" با کمال صراحت مدعی است که زنان و مردان دارای استعدادهای مشابهی هستند و زنان می توانند همان وظائفی را عهده دار شوند که مردان عهده دار می شوند و از همان حقوقی بهره مند گردند که مردان بهره مند می گردند.

افلاطون معتقد است همانطوری که به مردان تعلیمات جنگی داده می شود به زنان نیز باید داده شود، همانطوری که مردان در مسابقات ورزشی شرکت می کنند، زنان نیز باید شرکت کنند.

اما دو نکته در گفته ی افلاطون مشاهده می شود: یکی این که اعتراف می کند زنان از مردان چه در نیروهای جسمی، چه در نیروهای روحی و دماغی ناتوان ترند، یعنی تفاوت زن و مرد را از نظر "کمّی" می داند، هر چند مخالف تفاوت کیفی آنها از لحاظ استعدادها است.

افلاطون معتقد است استعدادهائی که در مردان و زنان وجود دارد مثل یکدیگر است. چیزی که هست زنان در هر رشته ای از رشته ها از مردان ناتوان ترند و این سبب نمی شود که هر یک از زن و مرد به کاری غیر از کار دیگری اختصاص داشته باشند.

افلاطون روی همین جهت که زن را از مرد ضعیف تر می داند، خدا را شکر می کند که مرد آفریده شده نه زن. می گوید: "خدا را شکر می کنم که یونانی زائیده شدم نه غیر یونانی، آزاد بدنیا آمدم نه برده، مرد آفریده شدم نه زن."

بعد از افلاطون، کسی که آراء و عقایدش در دنیای قدیم در دست است، شاگرد وی ارسطو (Aristotle) است. ارسطو در کتاب "سیاست" عقاید خویش را درباره ی تفاوت زن و مرد اظهار داشته و با عقاید استاد خود افلاطون سخت مخالفت کرده است.

ارسطو معتقد است که تفاوت زن و مرد تنها از جنبه ی "کمّی" نیست، از جنبه ی کیفی نیز متفاوتند، او می گوید: "نوع استعدادهای زن و مرد متفاوت است و وظایفی که قانون خلقت به عهده ی هر یک از آنها گذاشته و حقوقی که برای آنها خواسته در قسمت های زیادی با هم تفاوت دارد."

به عقیده ارسطو فضائل اخلاقی زن و مرد نیز در بسیاری از قسمت ها متفاوت است، یک خلق و خوی می تواند برای مرد فضیلت شمرده شود و برای زن فضیلت نباشد، برعکس یک خلق و خوی دیگر ممکن است برای زن فضیلت باشد و برای مرد فضیلت شمرده نشود.

نظریات ارسطو نظریات افلاطون را در دنیای قدیم نسخ کرد، دانشمندانی که بعدها آمدند نظریات ارسطو را بر نظریات افلاطون ترجیح دادند.

-------------------------------

مقاله ی زیر چکیده ای است بسیار مختصر از تحقیقات علمی صورت گرفته در رابطه با تفاوت هوش، میان مردان و زنان.

در ابتدا ذکر این نکته حائز اهمت است که گرچه نتايج مطالعات و تحقيقات انجام شده تاكنون به تفاوت ‌هاي مغزي ميان زنان و مردان اشاره مي ‌كنند، ولي این امر به هيچ وجه مؤيد آن نیست كه مردان با هوش ‌تر از زنان هستند...

کدام گروه باهوش ترند، مردان یا زنان؟

مهم ‌ترين عاملي كه باعث تفاوت در افراد مي ‌شود، هوش است در واقع هوش در مغز انسان جايگاه مشخصي دارد و حاصل واكنش عمومي سلول ‌ها و مراكز مغز است. به طور كلي در نيمكره ی چپ مغز فرآيندهاي تفكرات منطقي را مي ‌توان يافت و جايگاه عشق و احساس عاطفي در سمت راست مغز است. يك فرد مي‌ تواند هم كودن و هم زيرك باشد؛ تنها به اين دليل كه يك سمت مغز وي از سمت ديگر رشد بيشتري كرده است.

كما اين ‌كه افرادي واقعاً برجسته ‌اند كه مي‌ توانند فرآيندهاي اثربخش نيمكره ی راست را با فرآيندهاي اثربخش نيمكره ی چپ در هم آميزند.

حال سوالي كه سال ‌هاست ذهن بسياري از دانشمندان و حتي خود ما و احتمالاً نسل‌ هاي گذشته ی ما را به خود اختصاص داده، اين است كه آيا مردان از زنان باهوشترند؟ علت تفاوت در عملكرد مغزي زنان و مردان در چيست؟ چرا در بسياري موارد، مردان حتي در زمينه ‌هاي خاص از زنان بهتر و كارآمدتر عمل مي كنند؟

مطالعات علمي در مورد تفاوت توانايي ‌هاي ذهني ميان مردان و زنان حداقل به اواسط قرن نوزدهم بر مي ‌گردد؛ زماني كه مساله حق راي زنان در بعضي كشورها مطرح شد. براي مثال در انگلستان در دوره ی ملكه ويكتوريا، فلسفه ‌پردازي به نام جان استوارت ميل (John Stuart Mill) بيان كرد كه هيچ اختلافي بين مردان و زنان نيست. در حالي كه چارلز داروين (CharlesRobert Darwin) در كتاب «نسل بشر» معتقد است زنان به‌ واسطه ی طبيعتشان نسبت به توانايي ‌هاي ذهني ضعيف ‌تر هستند.

البته بسياري از نظريات اوليه بر اساس روايات بودند. به هر حال بسياري از دانشمندان چون، پل بروكا (Pierre Paul Broca) سعي كردند از اشكال مختلف اندام‌ سنجي بخصوص مقايسه اندازه جرم مغز، نتايج تجربي به دست آورند. با پيشرفت روان ‌شناسي در اواخر قرن نوزدهم و ظهور آزمون‌ هاي هوش در اوايل قرن بيستم، تلاش‌ هاي بيشتري توسط دانشمندان مختلف براي اندازه‌ گيري و آزمون تفاوت‌ هاي ذهني ميان مردان و زنان انجام گرفت. حتي يكي از انديشمندان برجسته ی زن معتقد است زنان به علت آن ‌كه محدود به وظايفي چون بچه ‌داري و خانه‌ داري هستند، امكان درك تمام توانايي ‌هاي خود را ندارند.

تفاوت در عملكرد مغزي

دانشمندان مي‌ گويند حتي در حالت استراحت و بدون عامل محرك، بخش مهمي از مغز زنان و مردان به طور متفاوت از هم رفتار مي‌ كنند. تلقي دانشمندان آن است كه مغز زنان و مردان در مراحل آغاز شكل‌ گيري جنين در رحم شبيه يكديگر است، اما بتدريج تا زمان بزرگسالي و بلوغ تفاوت ‌هاي آنها آشكار مي‌ شود. در اين زمينه احتمالاً تفاوت در شمار و تعداد سلول ‌هاي عصبي نقش بازي مي‌ كنند. دانستن اين تفاوت‌ ها مي ‌تواند در نحوه ی برخورد ما با طرف مقابلمان موثر باشد و از بعضي واكنش ‌هاي شرطي شده در برابر زنان يا مردان جلوگيري كند.

تفاوت‌ هاي ساختماني مغز مرد و زن‌

پژوهشگران عصب‌ شناسي، مغز زنان و مردان را در دستگاه ام.‌آر.آي گذارده و واكنش‌ هاي مغز آنها را مورد تحقيق قرار داده ‌اند. در مغز زنان اتصال ‌ها و ارتباط‌ هاي بيشتري بين دو نيمكره چپ و راست وجود دارد كه به آنها اين توانايي را مي دهد تا از مهارت گفتاري بهتري نسبت به مردان برخوردار باشند. از طرف ديگر در مردان ارتباط كمتري بين دو نيمكره مغزشان وجود داشته و به آنها اين قابليت را مي‌ دهد تا مهارت بيشتري در استدلال ‌هاي انتزاعي و هوش ديداري فضايي داشته باشند.

در خصوص وظايفي كه توانايي جسمي مي ‌طلبند، مثل نقشه‌ خواني و تمركز، مغز مردان بهتر عمل مي‌ كند. مغز مردها تخصصي ‌تر است. اين صرفاً به اين معناست كه تقسيم كار در آن صورت گرفته است.

به عبارت ديگر، نيمكره ی راست مغز مردها با عملكردهاي بينايي و فضايي سر و كار دارد؛ فعاليت ‌هايي نظير كسب مهارت‌ هاي فيزيكي، تطابق‌ هاي چشمي و ماهيچه ‌اي. در حالي كه نيمكره ی چپ به مهارت ‌هاي گفتاري و شناختي اختصاص يافته است؛ مهارت ‌هايي نظير بيان احساسات و درك مسائل، انتزاعي است. از طرفي، مغز زن ‌ها «عمومي ‌تر» است. به اين معنا كه هر دو نيمكره راست و چپ مغز زن ‌ها با هم روي مشكلات كار كرده و هر دو عملكردهاي مشابه دارند و تقسيم كار بين آنها صورت نگرفته است. درست به همين دليل است كه بعضي از مردم احساس مي ‌كنند مردها در مقايسه با زن ‌ها از سرعت تصميم‌ گيري و قابليت درك بيشتر برخوردار هستند. از جنبه ی ديگر اگر يكي از نيمكره‌ هاي مغز زني آسيب ببيند، نيمكره ی ديگر كه قادر به كپي كردن تمامي قابليت‌ هاي نيمكره ی تخريب شده است، مي‌ تواند مسووليت تمامي كارها و عملكردهاي زندگي او را به عهده بگيرد؛ اما نظير اين حالت در خصوص مردان صادق نيست. چنانچه نيمكره ی چپ مغز مردي به واسطه ی سكته ی مغزي آسيب ببيند، اين امكان وجود دارد كه توانايي تكلم را از دست بدهد. چرا كه نيمكره ی راست مغز آنان، تنها مي ‌تواند عملكردهاي بينايي و فضايي را سازمان ‌دهي كند. قابل ذكر است ميزان سلول ‌هاي مغز مردان ۴ درصد بيشتر از زن ‌هاست و مغز آنان ۱۰۰ گرم سنگين ‌تر است.

مقايسه ی اندازه ی مغز دو جنس‌

در سال ۱۸۶۱، محققي مغز ۴۳۲ انسان را آزمايش كرد و دريافت كه مغز مردها وزن متوسطي معادل ۱۳۲۵ گرم دارد، در حالي‌كه وزن متوسط مغز زن ‌ها برابر ۱۱۴۴ گرم است. يك مطالعه مربوط به سال ۱۹۹۲ روي ۶۳۲۵ پرسنل نظامي بيانگر آن است كه مغز مردها حجم متوسطي برابر ۱۴۴۲ سانتي ‌متر مكعب داشته، در حالي‌ كه حجم متوسط مغز زن‌ ها ۱۳۳۲ سانتي ‌متر مكعب است. البته ‌اين اختلاف اگر با ابعاد اندازه ‌گيري شده ی بدن چون ارتفاع و سطح بدن اصلاح شود؛ كاهش مي يابد ولي همچنان باقي است.

در سال ۲۰۰۵ نيز گزارشي نشان مي‌ دهد كه زنان در مقايسه با مردان داراي ماده ی سفيد بيشتر و ماده ی خاكستري كمتري در نواحي مربوط به هوش در مغز هستند. نقشه ‌برداري از مغز نشان داده كه ماده ی خاكستري مربوط به هوش عمومي در مردان بيش از ۶ برابر زنان است و در عوض مغز زنان داراي ماده ی سفيدي است كه ميزانش، نزديك به ۱۰ برابر مردان هستند. ماده ی خاكستري براي پردازش اطلاعات به‌ كار مي ‌رود، در حالي ‌كه ماده ی سفيد شامل ارتباطات بين مراكز پردازش مي ‌شود. اين گزارش تاكيد مي‌ كند سطح نواحي مرتبط با IQ نيز بين دو جنس متفاوت است. به‌ طور خلاصه مردان و زنان به‌ طور واضح داراي نتايج IQ مشابهي با نواحي مغز متفاوت هستند.

هر چند زنان ممكن است داراي مغز كوچك ‌تري نسبت به مردان باشند، ولي دانسيته ی عصبي بيشتري در ناحيه ی قدامي مغز آنها نشان داده شده است كه اين دربرگيرنده ی اعمالي چون برنامه‌ ريزي، قضاوت و زبان مي ‌شود، در حالي ‌كه مردان داراي حجم ماده ی خاكستري بيشتري در قسمت قدامي مغز هستند.

بالاترين ضريب هوشي، متعلق به يك زن‌


زماني كه در سال ۱۹۴۰ آزمون استنفورد بينت منتشر شد، آزمون ‌هاي اوليه، متوسط IQ بالاتري را براي زنان نشان مي‌ دادند، بنابراين آزمون‌ ها به‌گونه ‌اي تنظيم شدند كه نتايج مشابهي براي متوسط زنان و مردان نمايش دهند.

با اين حال مطالعات انجام شده طي قرن بيستم نشان داد تفاوتي در هوش كلي بين دو جنس وجود ندارد. كما اين‌ كه مطالعات نشان داد مردان به طور متوسط ۴/۸ امتياز در IQ بالاتر و زنان به طور متوسط ۵/۷ امتياز در حافظه بالاتر هستند.

جالب است اين را بدانيد كه بالاترين ضريب هوشي كه تا به حال در ميان انسان‌ ها ثابت شده، مربوط به يك زن نويسنده است.

دو نيمكره ی مغز انسان توسط يك تونل، به يكديگر متصل مي‌ شوند. حجم ترافيك ميان اين دو نيمكره در مورد مردان به مراتب از زنان كمتر بوده و اساساً ارتباط ميان اين دو بخش مغز در ميان زنان به همين دليل تنگاتنگ ‌تر از مردان است. به اين ترتيب زنان اطلاعات محيطي را به مراتب آسان ‌تر از مردان، گردآوري و تحليل و پردازش مي ‌كنند. بدين علت زنان بهتر از مردان مي‌ توانند به چند كار در آن واحد بپردازند. درست برعكس، مردان متمايلند كارها را به طور رديف شده، پشت سر هم، آن هم دقيقاً يكي پس از ديگري، انجام دهند. پيچيدگي پردازش موازي داده‌ ها و اطلاعات در مغز زنان، آنها را به مراتب پيچيده‌ تر مي‌كند. اين در حالي است كه رفتار مردان ماشيني ‌تر به نظر مي ‌رسد.

براي مردان تغيير سريع، مشكل است

آيا تا به حال انديشيده ‌ايد كه چرا مردها در پايان روز به وقت بيشتري احتياج دارند تا پس از كار به خود استراحت دهند؟ چنانچه مغز آنها به مدت ۸ ساعت روي فعاليت‌ هاي مغز راست تمركز كرده باشد، اكثرشان براحتي قادر نخواهند بود به وضعيتي احساسي و ابرازگر برسند. اين تفاوت‌ ها، علت اين كه چرا مردها بسختي مي ‌توانند از تعقل و عقلانيت به يك باره به سمت احساسات و عواطف تغيير موضع بدهند را توضيح مي ‌دهد.

مغز يك مرد در مقايسه با مغز يك زن، مدت زمان بيشتري احتياج دارد تا تغيير وضعيت بدهد. بنابراين هنگامي كه خانم‌ ها با همسرشان مشغول گفتگو درباره ی مسائل مادي و اقتصادي هستند يا درگير مكالمه ‌اي روشنفكرانه هستند و ناگهان بخواهند از احساساتشان صحبت كنند، احتمالاً مي ‌بينند كه همسرشان حوصله ی اين كار را ندارد؛ زيرا به همان سرعت آنها نمي‌ توانند از وضعيتي به وضعيت ديگر تغيير جهت بدهند.

مردان در رياضيات قوي ‌ترند

تحقيقات انجام شده تفاوت‌ هايي را در توزيع مهارت ‌هاي شناختي بين مرد و زن نشان مي ‌دهد. اين تحقيقات بر پايه ی آزمايش ‌هايي قابل شناخت است كه به اشكال مختلف و شامل آزمون‌ هاي كتبي مانند SAT هستند. اين تحقيقات علاوه بر تفاوت در مهارت‌ هاي خاص بر تفاوت در توانايي ‌هاي شناخت عمومي كه اغلب تحت عنوان ميزان g شناخته مي ‌شود نيز تكيه دارد. آزمون‌ هاي IQ كه مخصوصاً براي اندازه‌ گيري توانايي شناختي طراحي شده است، معمولاً توانايي ‌هاي متعددي را مورد بررسي قرار داده و نمره‌ های IQ به عنوان اندازه ی g به كار مي‌ رود.

همچنين آزمون SAT يك آزمون داوطلبانه و استاندارد شده تلقي مي ‌شود كه بين داوطلبان ورود به بسياري از دانشگاه‌ هاي امريكا و کانادا برگزار مي ‌شود. اين آزمون ‌ها زير نظر خدمات آزمايش تحصيلي انجام مي ‌شود و جنس آزمايش ‌شدگان را نيز حفظ كرده و نتايج SAT بر اساس جنس منتشر مي‌ شود. در سال ۲۰۰۱، مردان در بخش شفاهي امتياز ۵۰۹ از ۸۰۰ را آورده؛ در حالي كه زنان امتياز ۵۰۲ از ۸۰۰ را در اين آزمون بدست آورده ‌اند.

به هر حال اختلاف در بخش رياضي كاملاً مشخص ‌تر و ثابت ‌تر است. مردان ۵۳۳ امتياز و زنان ۴۹۸ امتياز كسب كرده‌ اند. اين اختلاف سال به سال بيشتر نمود پيدا مي ‌كند. در واقع بررسي ملي پيشرفت تحصيلي، كه آزمون استاندارد ديگري در امريكاست، مردان را در رياضيات كمي بالاتر از زنان مي ‌داند.


مطالعات محققان نشان مي‌ دهد، مردان ۱۷ تا ۱۸ ساله به طور متوسط ۶۳/۳ امتياز IQ بالاتر از رقيب زن خود به دست آورده اند. آنها همچنين نوشته اند اختلاف g بين زنان و مردان در سراسر نتايج در هر تراز اجتماعي اقتصادي و در مجموعه ‌هاي مختلف نژادي مشهود است.


مردها هم به اندازه ی زن ‌ها پرحرفند

بر اساس يافته ‌‌هاي جديد و بر خلاف تحقيقات محققان در گذشته كه مي ‌گفتند زن ‌ها ۳ برابر مردها حرف مي ‌زنند، مشخص شده است مردها به اندازه ی زن ‌ها پرحرف هستند.

پژوهشگران با انجام تحقيقي دريافتند تعداد كلماتي كه بين جنس مرد به كار مي‌ رود، تقريباً به اندازه ی جنس زن است و اختلاف در حد چند كلمه بيشتر نيست.

در همين زمينه كارشناسان روابط اجتماعي معتقدند درونگرايي و برونگرايي در پرحرفي و كم حرفي فرد موثر است. حتي جالب است بدانيد در حالي كه زن‌ ها به طور ميانگين روزي ۱۶۲۱۵ كلمه بر زبان مي ‌آورند، روزي ۱۵۶۶۹ كلمه از دهان مردان خارج مي ‌شود.

آيا رنگين ‌پوستان كم‌ هوشترند؟

گذشته از بحث ‌ها بر سر تفاوت ضريب هوشي بين زن و مرد، جدال انديشمندان و متخصصان از چند سال پيش بر تفاوت هوشي بين نژاد انسان ‌ها متمركز است.

حال سوالي كه در اينجا مطرح است آن كه تاثير ۲ عامل ژن و محيط زندگي روي ضريب هوشي چقدر است؟ فقط در صورتي مي‌ توان از اختلاف نژاد صحبت كرد كه ژن ‌ها را عامل اصلي هوش در نظر بگيريم؛ در حالي كه بسياري از محققان معتقدند محيط و ژن، هر كدام به نسبت ۵۰ درصد روي هوش موثرند. به علاوه يك دليل اختلاف ميان نژادها نوع تستي است كه با آن مقدار ضريب هوشي تعيين مي‌ شود. كما اين‌ كه اگر عامل فرهنگ از تست ‌‌هاي هوشي حذف شود، اختلاف IQ بين نژادها از بين خواهد رفت.

در امريكا رنگين‌ پوستان و سفيدپوستان در يك جا با هم زندگي مي ‌كنند؛ ولي در آنجا هم فرهنگ و هم محيط زندگي كاملاً متفاوت است. سياهان درآمد كمتري نسبت به سفيدپوستان دارند؛ در مدارس بدتر تحصيل مي ‌كنند و اين موضوعات روي IQ سياهان تأثير منفي مي‌گذارد.

مطالعات ديگر نشان مي ‌دهد سياهان شمال امريكا داراي ضريب هوشي بالاتري از سياهان ساكن جنوب كشور هستند، زيرا در جنوب نژادپرستي قوي ‌تر است. مسأله تفاوت هوش بين رنگين ‌پوستان و سفيدپوستان تحت تاثير ايده ی نژادپرستي قرار مي‌ گيرد. به علت ناشناخته‌‌ هاي فراوان در اين زمينه، در خصوص امكان اختلاف IQ بايد خيلي با احتياط برخورد كرد.

تفاوت ميان هوش منطقي وهوش هيجاني

جالب است در اينجا به تفاوت هوش منطقي و عاطفي نيز اشاره كنيم. اين دو هوش ضد يكديگر نيستند؛ بلكه فقط با هم تفاوت دارند. هوش هيجاني توانايي ادراك دقيق و ارزيابي محسوب مي ‌شود.

روان شناسان با استفاده از معياري كه كاملاً شبيه هوشياري عاطفي است، به مقايسه افرادي كه داراي بهره ی هوشي بالا و افرادي كه داراي استعداد‌هاي عاطفي پرقدرتي هستند، پرداخته و تفاوت ‌‌هاي آنها را مورد بررسي قرار داده است.

اين مسأله در خصوص زنان و مردان كمي تفاوت دارد. مرداني كه داراي بهره ی هوشي بالايي هستند، از روي علايق و توانايي ‌‌هاي گسترده عقلاني ‌شان مورد شناسايي قرار مي ‌گيرند. برعكس مرد‌هايي كه از نظر هوش عاطفي قوي هستند، از نظر اجتماعي ظرفيت چشمگيري براي تعهد نسبت به مردم يا اهداف خود و پذيرش مسؤوليت دارند.

زن‌‌ هايي كه فقط از بهره ی هوشي بالا برخوردار هستند، در بيان موضوعات عقلاني ارزشمند و انديشه‌‌ هاي خود اعتماد به نفس كافي دارند. در عين حال زن‌‌ هايي كه از نظر هوش عاطفي قوي ‌اند، احساسات خود را به طور مستقيم بيان مي ‌كنند و راجع به خود مثبت ‌انديش هستند. زندگي براي آنها معنا دارد و همچون مردان همنوع خود آدم‌‌ هايي اجتماعي و گروه ‌گرا هستند. همچنين آنها احساسات خود را به گونه‌ اي مناسب ابراز مي ‌كنند و به خوبي از عهده ی فشار‌هاي رواني بر مي‌ آيند.

بنابراين اگرچه تفاوت هاي مغزي مشهودي بين دوجنس زن و مرد به اثبات رسيده اند اما بر اساس آنها نمي توان براي جنس خاصي برتري هوشي قائل شد.

منابع مورد استفاده: ویکی پدیا، سایت پزشکان بدون مرز، نور پرتال

No comments:

Post a Comment