Thursday, July 12, 2012

خداحافظ گلم- دکلمه ی زنده یاد خسرو شکیبایی

خداحافظ ...
خداحافظ پرده نشين محفوظ گريه ها
خداحافظ عزيز بوسه هاي معصوم هفت سالگی
خداحافظ گلم، خوبم، خواهرم
خلاصه ی هر چه همين هواي هميشه ی عصمت!
خداحافظ ... ای خواهر بي دليل رفتن ها
خداحافظ...!
حالا ديدار ما به نمي دانم آن کجاي فراموشي
ديدار ما اصلاً به همان حوالي هر چه باداباد
ديدار ما و ديدارِ ديگراني که ما را نديده اند.
پس با هر کسی از کسان من از اين ترانه ی محرمانه سخن مگوي
نمي خواهم آزردگانِ ساده ی بي شام و بي چراغ
از اندوهِ اوقات ما باخبر شوند!
قرارِ ما از همان ابتداي علاقه پيدا بود
قرارِ ما به سينه سپردن دريا و ترانه ی تشنگي نبود
پس بي جهت بهانه مياور
که راه دور و
خانه ی ما يکي مانده به آخر دنياست!
نه، ...
ديگر فراقي نيست
حالا بگذار باد بيايد
بگذار از قرائت محرمانه ی نامه ها و روياهامان شاعر شويم
ديدار ما و ديدار ديگراني که ما را نديده اند
ديدار ما به همان ساعتِ معلوم دلنشين
تا ديگر آدمي از يک وداع ساده نگريد
تا چراغ و شب و اشاره بدانند که ديگر ملالي نيست!
حالا مي دانم سلام مرا به اهلِ هوايِ هميشه ی عصمت خواهي رساند.
يادت نرود گُلم
به جاي من از صميم همين زندگي
سرا روي ِچشم به راه ماندگانِ مرا ببوس!
ديگر سفارشي نيست
تنها، جانِ تو و جانِ پرندگان پربسته ئي که دی ماه به ايوانِ خانه مي آيند
خداحافظ!
(سید علی صالحی)

No comments:

Post a Comment