Wednesday, February 13, 2013

بیست و پنج خونین بهمن





شقایق های پر پر، آسوده در بستر جاودانگی خود آرام گیرید که شهر ما پر از خفقان نسیان است. چنان وا می نمایانند که تشت رسوایی جناح احمدی نژاد و لاریجانی ها رو به سقوط است که صدای آن گوش شهر را پر کرده است. دیگر کسی به یاد نمی آورد دو سال پیش، چگونه سینه ی جوانان را آماج گلوگه هایشان ساختند و هنوز ماتم به خاک سپردن نداها و سهراب ها تازه بود که اهریمن قربانی های بیشتری ستاند. انگار نه انگار که ستار را به جرم ساکت نماندنش سلاخی کردند و داغ نبودنش را بر قلب مادر نهادند. اما اینجا دیگر فقط صدای زوزه ی گرگ ها شنیده می شود که نزدیک به انتخابات نمایشی دیگر، در حال دریدن هم می باشند... نه این که کوران فساد و رانت خواری در میان همه ی گروه ها بیداد نمی کند، نه این که دستگاه های سه قوه پاک و عادل هستند، نه این که فقر و بدبختی از در و دیوار این سرزمین نمی بارد... 

این مصیبت تازه نیست، اما اکنون به رخ کشیدنش از یادها می برد که ۵۲ بهمنی دیگر آمد و گذشت...

No comments:

Post a Comment