Sunday, October 16, 2011

سید جیكاك

تا کی مردم این مملکت باید چوب ساده لوحی های خود را بخورد، معلوم نیست! حکایت دیروز نیست، حکایت امروز است و فرداها، فقط نوع فریب کاری ها و فریب خوردن ها تغییر می کند...

سید جیكاك

سرهنگ «جیكاك» مأمور اطلاعاتی بریتانیا، در طی جنگ جهانی دوم و پس از آن در ایران نقش زیادی را در جهت منافع كشورش ایفا نمود. جیكاك با خاتمه جنگ جهانی دوم به استخدام شركت نفت ایران و انگلیس درآمد. می گویند كه حكومت واقعی مناطق نفت خیز در دست او بود. جیكاك اغلب اوقات خود را در میان عشایر بختیاری می گذراند و با توجه به استعداد خارق العاده خود در یادگیری زبان در مدت بسیار كوتاهی توانست زبان فارسی و از آن مهم تر گویش بختیاری را همچون زبان مادری خود یاد بگیرد.

به حدی كه تشخیص او از غیر بختیاری ها بسیار مشكل بود. خصوصاً این كه با شگرد های خاص تفاوت ظاهری خود را نیز بوسیله گریم های مداوم با چهره بختیاری ها به حداقل می رساند و البته چنانچه حكایت می كنند آنقدر بر زبان و گویش و تاریخ و فرهنگ بختیاری مسلط بود كه چنانچه كسی نیز می خواست از ظاهر او به خارجی بودنش مشكوك شود با صحبت كردن و روبرو شدن با اطلاعات او یقین پیدا می كردند كه وی بختیاری است!

جیكاك علاوه بر قدرت فوق العاده اش در زمینه یادگیری و تطبیق با محیط، برگ برنده دیگری نیز داشت و آن شوخ طبعی ذاتی وی بود. 

نام جیكاك برای مردم مناطق نفت خیز جنوب و خصوصاً مردم مسجد سلیمانی ها و عشایر بختیاری نامی آشناست.

نامی كه به نمادی در نیرنگ و حیله گری آن هم از نوع انگلیسی تبدیل شده و حتی امروز نیز معمولاً به كسانی كه به نیرنگ و مكر و حیله و البته سیاستمداری از نوع خاص كلمه مشهورند لقب جیكاك می دهند. 

جیكاك در راه جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت تمام تلاش خود را بكار برد. او علاوه بر تشویق بختیاری ها به بی توجهی به ملی شدن صنعت نفت، كوشش نمود تا در كار هیئت خلع ید از شركت نفت ایران و انگلیس خلل ایجاد نماید. به گفته ی حسین مكی به هنگام عزیمت هیئت خلع ید به آبادان، جیكاك تصمیم گرفت عده ای را تحریك كند تا اتومبیل اعضای هیئت را از روی پل بهمن شیر به داخل رودخانه بیندازد اما این توطئه ناكام ماند. سرانجام دولت ایران كه به كارشكنی و اخلال جیكاك در امر ملی شدن صنعت نفت پی برده بود وی را از ایران اخراج نمود.

حكایت های زیادی از حضور سرهنگ جیكاك كه بعدها به "مستر جیكاك" و در اواخر حضورش در ایران به "سید جیكاك" معروف شد نقل می شود.

1-     جیكاك در اوایل حضورش در شركت نفت ایران و انگلیس به عنوان سرپرست یك دكل حفاری مشغول به كار شد. یك روز یكی از كارگران محلی از بالای دكل به زمین افتاد و در جا مرد. افراد محلی كه از فوت فامیلشان به شدت عصبانی بودند و جیكاك را مسئول این واقعه می دانستند بسوی او حمله كردند. جیكاك كه مرگ را در یك قدمی خود می دید ناگهان به سمت دكل حفاری حمله ور شد و شروع كردن به زدن دكل با مشت و لگد. مردم محلی كه شگفت زده بودند ناگهان ایستادند جیكاك كه مردد شدن مردم را دید و فهمید انگار نقشه اش گرفته شروع كردن با سر كوبیدن به دكل و فحش دادن كه "نامرد تو برادرم را از گرفتی" و از این گونه صحبت ها... نقل می كنند كه چند دقیقه بعد مردم دوباره به سمت جیكاك دویدند ولی این بار نه برای زدن و انتقام گرفتن بلكه برای دلداری دادن به او و جلوگیری كردن از كوبیدن سرش به دكل.

2-     از دیگر حكایات جیكاك عصای معروف است كه با آن معجزه می كرد و وقتی آن را به بدن كسی می زد به آن شوك عجیبی منتقل می شد! جیكاك مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلال زاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از كسانی را كه به دلیل مختلف می خواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد، تخریب می كرد! بعدها فاش شد كه در عصای معجزه آسای مستر جیكاك جز یك پیل خشك الكتریكی و یك مدار ضعیف انتقال برق هیچ چیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوك الكتریكی به افراد نگون بختی می شده كه مستر جیكاك هنگام تماس عصا با آنها، دكمه وصل جریان را فشار می داده. 

3-     در مجلسی او حاضران را دروغگو معرفی می كرد و هنگامی كه قرار بر اثبات شد، كبریتی روشن كرد و گفت: هر كس راست بگوید این كبریت ریشش را نمی سوزاند. اول كبریت را به ریش خود گرفت كه نسوخت سپس ریش تمام افراد ساده لوح حاضر را سوزاند. به آنها قبولاند كه دروغ گفته اند و البته بعدها مشخص شد كه ریش او مصنوعی و نسوز بود. 

4-     اقدام بعدی جیكاك پوشیدن لباس روحانیت و عمامه گزاری وی بود! جیكاك مجلس وعظ و منبر برپا می كرد و آخرش هم روضه امام حسین می خواند و وسط روضه موقعی كه همه داغ می شدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی كه وسط مجلس بود پرتاب می كرد! از بند قبل علاقه جیكاك به پارچه نسوز را بیاد دارید. عمامه نمی سوخت و جیكاك آن را به عنوان معجزه خود بیان می كرد و ادعای سید بودن می كرد! در ضمن او هیچ كس را هم به سیدی قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش می سوخت! از این جا بود كه او به "سید جیكاك" معروف شد.

5-     به هنگام ملی شدن صنعت نفت، جیكاك یا به قولی سید جیكاك با گشت و گذار میان عشایر بختیاری این شعار را به گویش بختیاری برای آنها طرح نمود.
"تو كه مهر علی من دلته نفت ملی سی چنته"
"یعنی تو كه مهر علی را در دل داری برای چه به دنبال ملی شدن نفت هستی"

بعضی از عشایر بختیاری زندگی خود را رها كرده و با تشكیل دسته جات متعدد و درست كردن پرچم و علم های گوناگون علی علی گویان به امامزاده ها رفته و طلب عفو می كردند.

1 comment:

  1. این روزها حکایات تقلبی و بی سند فراوان یافت می شود ولی شعور ایرانی در همین حده شکی درش نیست

    ReplyDelete