Wednesday, October 26, 2011

روزهای دلگیر

نمی دونم چرا وقتی آدم غمگینه، حواس پرتی می گیره. حواس آدم از همه چیز، حتی مسائل ساده ی روزمره ی زندگی منحرف می شه و فقط و فقط متمرکز می شه به اتفاقی که باعث غم و اندوه آدم شده. انگار همه ی دنیای آدم، یک چیز بوده که نابود شده! اما وقتی آدم خوشحاله، همه ی چیزهای دیگه هم تو ذهنش هست، نه فقط عامل خوشحالی...
نمی دونم چرا وقتی آدم غصه داره، از همه چیز عصبانی می شه. حتی از شنیدن صدای ورق زدن کتاب، حتی از شنیدن صدای دلنشین یک موزیک که همیشه حس شادی می داد! اما وقتی شاده تحمل چیزهای واقعاً اعصاب خرد کن رو هم داره...
نمی دونم چرا روزای غمگین زندگی آدم، پررنگ ترین بخش های زندگی آدم می شن. اون قدر پررنگ که گاهی فکر می کنی دیگه هیچ پاک کنی نمی تونه پاکشون کنه و هیچ رنگ شادی نمی تونه کنارشون دوام بیاده. اصلاً رنگ های دیگه رو نمی تونی ببینی...     

No comments:

Post a Comment