Wednesday, January 18, 2012

زندان-عالی پیام


زندان

شنیدم در زمان خسرو پرویز
گرفتند آدمی را توی تبریز
به جرم نقض قانون اساسی
و بعضی گفتمان های سیاسی
ولی آن مرد دور اندیش از پیش
قراری را نهاده با زن خویش
که از زندان اگر آمد زمانی
به نام من پیامی یا نشانی
اگر خودکار آبی بود متنش
بدان باشد درست و بی غل وغش
اگر با رنگ قرمز بود خودکار
بدان باشد تمام از روی اجبار
تمامش از فشار بازجویی ست
سراپایش دروغ و یاوه گویی است
گذشت و روزی آمد نامه از مرد
گرفت آن نامه را بانوی پر درد
گشود و دید با حال مآبی
نوشته شوهرش با خط آبی
عزیزم عشق من حالت چطور است؟
بگو بی بنده احوالت چطور است؟
اگر از ما بپرسی خوب بشنو
ملالی نیست غیر از دوری تو
من اینجا راحتم کیفور کیفور
بساط عیش و عشرت جور وا جور
در اینجا سینما و باشگاه است
غذا، آجیل، میوه رو براه است
کتک با چوب یا شلاق و باتوم
تماماً شایعاتی هست موهوم
هر آن کس گوید اینجا چوب دار است
بدان آن هم دروغی شاخدار است
در اینجا استرس جایی ندارد
درفش و داغ معنایی ندارد
کجا تفتیش های اعتقادی است
کجا سلول های انفرادی است
همه اینجا رفیق و دوست هستیم
چو گردو داخل یک پوست هستیم
در اینجا بازجو اصلاً نداریم
شکنجه، اعتراف، عمراً نداریم
به جای آن اتاق فکر داریم
روش های بدیع و بکر داریم
عزیزم حال من خوب است اینجا
گذشتِ عمر مطلوب است اینجا
کسی را هیچ کاری با کسی نیست
نشانی از غم و دلواپسی نیست
همه چیزش تماماً بیست اینجا
فقط خودکار قرمز نیست اینجا! ...

سید محمد رضا عالی پیام (هالو)

No comments:

Post a Comment