Monday, January 16, 2012

تنهایی پرهیاهو-بهومیل هرابال





بهومیل هرابال (نویسنده ی نامدار جمهوری چک) در تاریخ 28 مارس سال 1914 در برنو متولد شد و در 3 فوریه 1997 در پراگ دار فانی را وداع گفت. تحصیلات وی در زمینه ی حقوق و  گذراندن دوره هایی در فلسفه ی ادبیات و تاریخ در سطح دانشگاهی بود و در سال 1948 دکترای حقوق گرفت. اما پس از آن از مدرک و سابقه ی تحصیلی ‌اش هیچ استفاده ‌ای نکرد و به قول خودش به یک سری مشاغل جنون‌ آمیز از جمله سوزن بانی راه‌ آهن و راهنمایی قطارها، نمایندگی بیمه، دست ‌فروش دوره گرد اسباب ‌بازی، کارگر ذوب‌ آهن و کار در کارگاه پرس کاغذ باطله پرداخت. هرابال در این دوره یک کارگر - روشنفکر بود. در جامعه ی آن زمان چک کارگر - روشنفکر پدیده ‌ای استثنایی محسوب نمی‌ شد.

میلان کوندار، هرابال را «[به یقین] بهترین نویسنده ی امروز چک» می خواند، و یوزف اشکوورتسکی- نویسنده ی دیگر معاصر چک- وجود و حضور هرابال را در ادبیات معاصر چک، انقلاب وصف می کند. دیگران آثار هرابال را «... نوعی تاریخچه ی غیررسمی روان تسخیرناپذیر ملت چک، و از آن بالاتر، روان آدمیان در هر کجای جهان»، و این نویسنده را «پدر سالار سروران ادبیات معاصر چک» قلمداد کرده اند...

مجموعه ی «مرواریدهای اعماق»، تقریباً اولین اثر نویسنده، در سال ۱۹۶۳ به فاصله ی یکی دو ساعت به فروش رفت و نایاب شد و در ادبیات معاصر چک حادثه ‌ای قلمداد گردید. بسیاری از آثار وی پس از چاپ در کشورهای مختلف و کسب شهرت دست آخر در مملکت خودی چاپ می شد. بهترین اثر او را داستان «قطارهای تحت نظر» دانسته ‌اند که از آن فیلمی نیز ساخته شده‌ است. برخی از معروف ‌ترین آثار وی عبارتند از: کلاس رقص اکابر (۱۹۶4)، آگهی واگذاری خانه ‌ای که دیگر در آن نمی‌ خواهم زندگی کنم (۱۹۶۵)، من پیشخدمت شاه انگلیس بودم (۱۹۷۱)، تنهایی پرهیاهو (1977)، عروسی درخانه (۱۹۸۶)،...

«تنهایی پرهیاهو» شاهکار بهومیل هرابال، ترجمه ی پرویز دوائی، نخستین اثری است که از هرابال به فارسی منتشر شده است. کارگر - روشنفکر شخصیت اصلی رمان کوتاه «تنهایی پرهیاهو» او است. «هانتا کارگر کارگاه پرس کاغذهای باطله» است. شخصیتی بسیار خاص و اگر درست گفته باشم بی ‌نظیر در ادبیات داستانی جهان. آنچه بیش از همه ما را شوک زده می ‌کند سواد و اطلاعات فوق‌ العاده ی یک کارگر گوشه‌ گیر و ساده ی چنین کارگاهی در زمینه ‌های الهیات فلسفه نقاشی ادبیات و... است. کارگری که در خلوت خود جهان را تمسخر می‌کند و تنهایی ‌اش را با هیاهوی جنگ موش‌ ها و موسیقی بی‌ پایان فاضلاب ‌های پراگ و رفت و برگشت پیستون پرس هیدرولیک پر می‌کند. هانتا یک شخصیت فراموش نشدنی در ادبیات امروز است. شخصیتی است که به آشنایی ‌اش می ‌ارزد.

چند سطری از کتاب «تنهایی پرهیاهو»

* تمامی آن چه از یک فرد بشری باقی می ماند گوگردی است که جعبه ی کبریتی را کفایت کند و آهنی، که بتوان با آن میخی ساخت که انسان بتواند از آن خود را حلق آویز سازد. (شعری از سندبرگ)

* ما همچون دانه های زیتونی هستیم که تنها هنگامی جوهر خود را بروز می دهیم که در هم شکسته شویم.

* عمل خلاف بی مجازات نمی ماند و تجاوزهای ما مدام روحمان را می آزارد.

* «تنها چیزی که در جهان جای هراس دارد، وضعیت متحجر است، وضع بی تحرکِ احتضار، و تنها چیزی که ارزش شادمانی دارد وضعی است که در آن نه تنها فرد، که کل جامعه، در حال مبارزه ای مدام، برای توجیه خویش است، مبارزه ای که به وساطت آن جامعه بتواند جوان شود و به اشکال زندگی جدیدی دست یابد.» هگل

* شرم خود را بشناس و غرورت را حفظ کن.

* هر آن چه در این دنیا می بینیم حرکتی توأمان به پیش و به پس دارد، مثل دم آهنگری، مثل دیواره های طبله ی من. همه چیز با فشار یک دکمه ی سبز یا سرخ در جهت مخالف مسیر قبلی خود به حرکت در می آید، و این است آن چه چرخ این جهان را به حرکت وا می دارد.

* «هنگامی که روشنایی لرزان شبی تابستانی پر از تلألوء ستاره ها و ماه بدرِ تمام است، من به اوج آن نازکدلی ای می رسم که از حس دوست داشتن جهان و در عین حال تحقیر این جهان، تشکیل یافته است...» کانت

* «در سکوت شبانه، سکوت مطلق شبانه، وقتی که حواس انسان آرام گرفته است، روحی جاودان، به زبانی بی نام با انسان از چیزهایی، از اندیشه هایی سخن می گوید که می فهمی ولی نمی توانی وصف کنی.» کانت

* بالاترین همه ی قوانین عشق است، و عشق شفقت است».

* نه، آسمان عاطفه ندارد، ولی احتمالاً چیزی بالاتر از آسمان وجود دارد که عشق و شفقت است، چیزی که من مدتهاست که آن را از یاد برده ام.

* پیشرفت به مبدأ، یعنی پسرفت به سوی آینده.

* «به دنیا آمدن یعنی به در رفتن و مُردن یعنی به درون آمدن» لائوتسه

متن کامل این کتاب را می توانید از اینجا یا اینجا دانلود کنید.

No comments:

Post a Comment